گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد ششم
[سوره آلعمران ( 3): آیات 121 تا 129 ] ....



ص : 425
اشاره
صفحه 198 از 225
وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 121 ) إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَی اللَّهِ
فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ( 122 ) وَ لَقَدْ نَ َ ص رَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّۀٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 123 ) إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ
یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَۀِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَۀِ مُنْزَلِینَ ( 124 ) بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَۀِ آلافٍ
( مِنَ الْمَلائِکَۀِ مُسَوِّمِینَ ( 125
وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْري لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْ رُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ( 126 ) لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ
یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبِینَ ( 127 ) لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ( 128 ) وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی
( الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 129
ص: 427
[سوره آلعمران ( 3): آیه 121 ] .... ص : 427
اشاره
( وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 121
ترجمه و شرح .... ص : 427
خداوند متعال در این آیه مبارکه و آیه بعد بتصویر غزوه احد پرداخته و از پریشانی صفهاي مسلمانان در آن و سخنان ناروائی که
پیش از کارزار و در گیرودار آن بمیان آمد یادآوري نموده و بیان میکند که صحنهاي که در جنگ احد پیش آمد نمونهاي از
کارهاي منافقان بود که در صفهاي مؤمنان رخنه کرده بودند و چون پاي آزمایش بمیان آمد از مسلمانان جدا گشته و روي
گردانیدند لذا باید همیشه مسلمانان از منافقان دوري جسته و آنان را محرم اسرار خویش قرار ندهند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی بیاد آر هنگامی که بخاطر رعایت احتیاط لازم و آماده ساختن پایگاههائی براي نبرد با دشمن از مدینه و از بین
بستگان و اهل و عیالت بیرون آمدي و عدهاي را در تنگه کوهی بخاطر کمین دشمن قرار دادي تا مسلمانان از خطر محاصره دشمن
در امان باشند و بآنان دستور دادي که هر چه پیش آید و سرنوشت جنگ هر چه باشد جاي خود را خالی نکنند که با کمال تأسف
در اثر تخلف سپاه عبد اللّه بن جبیر از این دستور مسلمانان بمحاصره دشمن در آمده و منجر بشکست سپاه اسلام گردید.
و خداوند به گفتگوهاي مختلفی که در باره جنگ طرح میشد شنوا ص: 428
و بمشورتهاي شما و اندیشههاي بعضی را که در سر میپرورانیدند آگاه است و میداند گفتار کدامیک از روي اخلاص و کدامیک
از روي نفاق است از این آیه استفاده میشود:
در جریان جنگ احد علاوه بر یک سلسله گفتگوها که در میان مسلمین واقع شد پارهاي مطالبی هم که در دلها بوده از اظهار آن
خودداري بعمل آمده است.
(121)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 428
صفحه 199 از 225
یاد آر اي احمد ص پاکیزه کیش چونکه رفتی بامداد از اهل خویش
یعنی از مکه ز رنج دشمنان تا مهیّا میشدي با مؤمنان
تا کجا باشد شما را کارزار با مخالف در مقام اضطرار
مر سخنها بودتان اندر میان در جلوس مشورت با همرهان
میشنید آن جمله را داناي راز آنچه گفتند از حقیقت وز مجاز
بودشان حرف از وقوف و از رجوع بیخبر ز آنچه از خدا یابد وقوع
(121)
ص: 429
شأن نزول .... ص : 429
تفسیر علی بن ابراهیم و برهان نوشتهاند:
ابو بصیر از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمود زمانی که قریش آماده جنگ با رسول اللّه شدند پیامبر
اکرم صلی اللّه علیه و آله بخاطر آماده کردن مؤمنین براي جنگ از منزل خود بیرون آمد و این آیه بدان سبب نازل گردید.
ابی شهر آشوب میگوید:
ابن عباس و مجاهد و قتاده و ربیع و سدي و ابن اسحق و عبد اللّه بن مسعود گفتهاند هنگامیکه ابو سفیان سه هزار از قریش را براي
جنگ با پیامبر اکرم آماده کرده بود این آیه براي رسول خدا نازل گردید.
سعید بن محمّد زاهد باسناد خود از سعد بن مخرمۀ نقل کرده و میگوید از عبد الرحمن عوف پرسیدم که مرا از چگونگی و اوضاع
در جنگ احد خبر بدهد در جواب گفت آیهاي که بعد از آیه 120 سوره آل عمران است و در این باره نازل شده است قرائت کن
تفسیر ابن ابی حاتم نیز این را نقل کرده است.
ص: 430
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 430
قوله تعالی مَقاعِدَ لِلْقِتالِ:
قعود- یعنی نشستن و گاهی هم کنایه از تنبلی و کسالت و باز ایستادن است چنانکه در آیه 95 سوره نساء میفرماید:
فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ:
قعود- جمع قاعد نیز آمده است چنانکه در آیه 191 سوره آل عمران میفرماید:
الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ:
در این آیه قیام جمع قائم و قعود جمع قاعد است.
و از این ماده است:
قعید- صفت مشبهۀ بمعنی نشسته- ملازم- مراقب چنانکه در آیه 17 سوره ق میفرماید:
صفحه 200 از 225
إِذْ یَتَلَقَّی الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ:
مقعد- مصدر میمی بمعنی نشستن و اسم مکان بمعنی مکان نشستن هر دو آمده است چنانکه در آیه 81 سوره توبه میفرماید:
فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ:
کلمه مقعد- در اینجا مصدر میمی است و همچنین در آیه 55 سوره قمر میفرماید: ص: 431
فِی مَقْعَدِ صِ دْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ که کلمه مقعد در این آیه اسم مکان میباشد و جمعش مقاعد است چنانکه در آیه 9 سوره جن
میفرماید:
وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ:
قاعد- یعنی نشسته و مؤنثش قاعدة بمعنی زن باز نشسته زنی که دیگر حیض نمیشود، نازا و عقیم است و جمع قاعدة قواعد است
چنانکه در آیه 60 سوره نور میفرماید:
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً:
و کلمه قاعدة- گاهی بمعنی پایه و اساس است چنانکه در آیه 127 سوره بقره میفرماید:
وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ:
و در آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده و از آن جمله است:
1) بمعنی جایگاه چنانکه در آیه 55 سوره قمر میفرماید: )
فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ:
2) بمعنی مخالفت کردن- چنانکه در آیه 95 سوره نساء میفرماید: )
وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً:
یعنی خداوند مجاهدین راه حق را بر متخلفین از امر جهاد با پاداش بیحدش برتري داده است:
3) بمعنی نشستن چنانکه در آیه 103 سوره نساء میفرماید: )
فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً: ص: 432
4) بمعنی مکث و درنگ- چنانکه در آیه 24 سوره مائده میفرماید: )
فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ:
5) بمعنی اجتماع کردن چنانکه در آیه 68 سوره انعام میفرماید: )
فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْري مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ:
یعنی پس از اینکه متذکر کلام خدا شدي دیگر با گروه ستمگر اجتماع تشکیل مده.
6) بمعنی ناتوانی و فرتوتی چنانکه در آیه 60 سوره نور میفرماید: )
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ.
7) بمعنی کمین کردن چنانکه در آیه 86 سوره اعراف میفرماید: )
وَ لا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ:
یعنی براي گمراه ساختن مردم در راهها و مسیرها کمین نکنید.
ص: 433
[سوره آلعمران ( 3): آیه 122 ] .... ص : 433
صفحه 201 از 225
اشاره
( إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ( 122
ترجمه و شرح .... ص : 433
خداوند متعال در این آیه شریفه نیز به قسمتی از ماجراي جنگ احد اشاره فرموده و بیان میکند هنگامیکه بامدادان پیغمبر اکرم صلی
اللّه علیه و آله از خانه عایشه بیرون آمد و هزار نفر از یاران با وي بودند پس از کمی که دور شدند عبد اللّه بن ابی و یاران او که
در حدود سیصد نفر بودند بخشم آنکه چرا پیغمبر اکرم رأي آنها را نپذیرفته و بسخن جوانان مدینه گوش داده است از کارزار
خودداري نموده و بمدینه باز گشتند و نشان دادند که دلهاي آنان هنوز براي عقیده خالص نگشته و آنچه قلبشان را پر کرده همان
خودشان میباشد.
در آن هنگام دو طایفه از اوس و خزرج تصمیم گرفتند که با همراهی عبد اللّه از عرصه کارزار و از وسط راه بمدینه برگردند ولی
خدا آن دو گروه را یاري کرد و با پیغمبر اکرم همراهی کردند و گول این ناتوانی عارضی را که از عمل منافقان پیدا شده بود
نخوردند اینک میفرماید:
اي رسول گرامی بیادآور هنگامیکه دو طایفه از شما مسلمانان پس از مشاهده عمل منافقانه عبد اللّه بن ابی تصمیم گرفتند سستی
نشان داده و از وسط راه برگردند و با مشرکین جنگ نکنند ولی فضل پروردگار شامل حال آنان گشته أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 6، ص: 434
و بآنها کمک کرد تا از این فکر باز گردند و ضعف و سستی نشان ندهند و چگونه چنین نباشند و حال آنکه خداوند ولیّ و پشتیبان
آنها بود سپس میفرماید:
باید اهل ایمان در همه کارها تنها بخدا توکل و اعتماد نمایند نه بحول و قوه خویش تا هیچوقت با ضعف و سستی رو برو نگردند.
و این توکل مانع تهیه اسباب و ادوات و اسلحه جنگی مناسب هر عصر نیست زیرا نظام این جهان بر اسباب است و باید با نیروي
توکل آن را از خدا بخواهند
و بدانند که مؤثر حقیقی خدا است. با توکل زانوي اشتر به بند
(122)
ص: 435
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 435
قصد کردند آن دو قوم از بد دلی تا کنند اندر عزیمت کاهلی
یعنی از انصار دو فرقه بدند کز قتال مشرکین کاره شدند
خطره بود آن نه ز انکار و فساد بودشان بل حفظ پیغمبر مراد
تا مباد او را رسد وهنی بکار سعیشان کم بود بهر کارزار
بر مدینه میلشان بود اینکه او باز گردد بیقتال و گفتگو
صفحه 202 از 225
چشم زخمی تا مباد از کارزار وارد آید بر رسول کامکار
خطره زین ره بودشان نی بددلی زان خدا میبودشان یار و ولی
این دلیل مدحشان باشد نه ذم که بود حقشان ولی اندر همم
بر خدا بایست پس کرد اتکال شد توکل مرغ ایمان را دو بال
حق بود از بهر مؤمن تکیه گاه کن توکل پس قدم بر نه براه
(122)
ص: 436
شأن نزول .... ص : 436
تفسیر برهان از علی بن ابراهیم نقل کرده که این آیه در باره عبد اللّه بن ابی و یاران او که در عدم شرکت در جنگ از رأي او
پیروي کردند نازل شده است.
جابر بن عبد اللّه انصاري گفته.
این آیه در باره ما نازل شده است وقتی بنو سلمۀ و بنو حارثه طبق گفته عبد اللّه بن ابی سلول میخواستند بمدینه برگردند و در
جنگ احد با مشرکین رو برو نگردند و در صدد اجراي آن برآمده بودند ولی منصرف گشته و انجام ندادند.
صحیح بخاري و صحیح مسلم نیز این روایت را از جابر بن عبد اللّه انصاري نقل کردهاند.
ص: 437
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 437
قوله تعالی اذ همّت:
همّ- بمعنی قصد و اراده، آهنگ چنانکه در آیه 5 سوره غافر میفرماید:
وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّۀٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ و جمعش هموم است و گاهی هم بمعنی حزن و اندوه و اضطراب و ناآرامی بکار برده شده است
چنانکه در آیه 154 سوره آل عمران میفرماید:
وَ طائِفَۀٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ:
و از این ماده است:
مهم- یعنی کار سخت و قابل اهمیت و جمعش مهام بفتح میم است و مؤنث آن مهمۀ و جمعش مهمات است.
مهموم- یعنی اندوهگین و گداخته- همّام یعنی سخن چین- همۀ یعنی خواهش- کاریکه آن را قصد میکنند و جمعش همم است.
اهتمام- بکاري اقدام و قیام نمودن- هامۀ یعنی جانور خزنده و گزنده سمّ دار مانند مار و عقرب و جمعش هوام است.
ص: 438
[سوره آلعمران ( 3): آیه 123 ] .... ص : 438
صفحه 203 از 225
اشاره
( وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّۀٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ( 123
ترجمه و شرح .... ص : 438
خداوند متعال در این آیه شریفه پس از شکست مسلمانان در جنگ احد کارزار دیگري را بیاد مؤمنان میآورد و آن غزوه بدر
بزرگ است تا آنها آگاه گشته و علل روحی و موجبات پیشرفت آن را کشف نمایند و بدانند که اگر این بار نیز چنین میکردند
مانند بار اول بر دشمن دست مییافتند و بیان میکند با اینکه در آن میدان شما سیصد و سیزده نفر بودید و فقط یک اسب و هشت
شمشیر و شش زره و هفتاد شتر در دسترس شما بود و سپاه قریش یک هزار نفر مجهز بوده و چهار صد اسب و سایر وسائل دفاعی
آن زمان را در اختیار داشتند ولی با توکل بخدا و نیروي لا یزال او عزیز و پیروزمند شدید و در احد با همه نیرو و تجهیزات و سپاه
آماده شکست خوردید شما باید از این دو حادثه عبرت انگیز راز پیروزي و شکست را دریابید که جامع همه علل پیروزي این است
که تقوي داشته باشید و از تکرار مخالفت فرمان پیشواي خود اجتناب کنید تا بشکر نعمت او قیام کرده باشید این است تربیت قرآنی
که همیشه در موقع پیروزي و فتح مسلمانان، از آنها میخواهد که بجاي غرور و نازیدن دل خود را فورا بخدا متوجه ساخته و تقوي
داشته باشند و در نتیجه با کمال خشوع از این پیروزي بسپاسگزاري خدا برخیزند ص: 439
اینک میفرماید:
اي مسلمانان خداوند در غزوه بدر با آنکه عده شما نسبت به دشمنانتان کم بود و از مقاومت در برابر آنان ناتوان بودید بشما یاري
کرد و بر دشمنان خطرناك غالب شدید لذا از خدا بترسید و بفرمان پیامبر اکرم مخالفت نکنید تا بتوانید بدینوسیله شکر نعمت او را
بجا آورده باشید.
(123)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 439
بر شما حق کرد یاري روز بدر دادتان از بعد خواري جاه و قدر
پس بپرهیزید و شکر حق کنید جان خود با شکر حق ملحق کنید
(123)
ص: 440
شأن نزول .... ص : 440
این آیه در وصفت مؤمنین که در جنگ بدر شرکت کرده بودند نازل گشته که خداوند متعال آنان را با کمی عدد که عبارت از 77
نفر از مهاجرین 236 نفر از انصار بودند با کمک فرشتگان بر مشرکین پیروز گردانید با اینکه عده دشمنانشان در حدود هزار نفر
مجهز بودند و کلمه اذلۀ را تفسیر علی بن ابراهیم و مجمع البیان نوشتهاند که امام جعفر صادق علیه السّلام آن را انتم ضعفاء قرائت
صفحه 204 از 225
فرمودند و تفسیر برهان و عیاشی میگویند ابو بصیر گفته که امام جعفر صادق علیه السّلام بجاي و انتم اذلۀ- و انتم قلیل خوانده
است.
زیرا با وجود رسول اللّه نمیشود که آنها از ذلیل خوارشدگان و باشند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 440
قوله تعالی لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ:
شکر- یعنی سپاس، قدردانی از نعمت، هر چیزي را بجاي خود قرار دادن مجمع نوشته شکر اعتراف بر نعمت است توأم با نوعی
تعظیم- راغب میگوید:
شکر یادآوري نعمت و اظهار آن است چنانکه در آیه 37 سوره ابراهیم میفرماید: ص: 441
وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ:
و از این ماده است:
شکور- صیغه مبالغه بمعنی بسیار قدر دان چنانکه در آیه 34 سوره فاطر میفرماید:
إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ:
شکور- بضم شین مصدر بمعنی سپاسگزاري و قدردانی چنانکه در آیه 9 سوره انسان میفرماید:
لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً:
شاکر- یعنی سپاسگزار، قدر دادن- مشکور- عملی که از او سپاسگزاري شده باشد چنانکه در آیه 22 سوره انسان میفرماید:
وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً:
و در آیات قرآن بدو معنی بکار رفته است.
1) بمعنی اقرار به یگانگی خدا چنانکه در آیه 7 سوره ابراهیم میفرماید: )
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ یعنی لئن وحّدتم لأزیدنکم:
شکر به این معنی در آیات قرآن بسیار آمده است.
2) بمعنی سپاسگزاري از نعمتها چنانکه در آیه 40 سوره نمل میفرماید لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ: )
یعنی سلیمان گفت این توانائی و نیروي من از فضل خداي من است تا مرا بیازماید که در مقابل نعمتهایش سپاسگزاري میکنم یا
کفران نعمت مینمایم.
ص: 442
[سوره آلعمران ( 3): آیه 124 ] .... ص : 442
اشاره
( إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَۀِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَۀِ مُنْزَلِینَ ( 124
صفحه 205 از 225
ترجمه و شرح .... ص : 442
خداوند متعال پس از آنکه در آیات قبل احساس تقوي و شکر و فروتنی را در جان و ضمیر آدمی برانگیخت بباقی اوضاع و احوال
کارزار پرداخته و بیان میکند که چگونه پیغمبر خدا بمردم دل میداد و بر ایستادگی دلیرشان میکرد و خاطره یاري مسلمانان را در
جنگ بدر بوسیله فرشتگان یادآوري نموده و میفرماید:
اي رسول گرامی گفتار خود را در روز غزوه احد بیاد آر وقتی عبد اللّه بن ابی کناره گرفت و براي جنگ از شهر خارج نشده و
مسلمانان شماره دشمن و تجهیزات آنان را بیشتر از خودشان دیدند بمؤمنان میکفتی آیا شما را کفایت نمیکند که پروردگارتان بسه
هزار فرشته که از آسمان نازل میشوند یاري کند؟.
اما اینکه چگونه فرشتگان در کارزار شرکت جستند امري است بسته بآنکه ما بدانیم فرشتگان کیانند.
لیکن بر ما است که در حدود آنچه خداوند متعال خبر داده بایستیم و از آن در نگذریم زیرا تصور بشري ما محکوم بقوانین خاصی
است که این پندارها و تصورات در قلمرو آن نیست.
از کلمه منزلین در این آیه و مسومّین در آیه بعد استفاده میشود که این سه هزار ملک در جنگ بدر دیده نمیشدند و همینقدر
( میدیدند که سر و دست مشرکین جدا میشود. ( 124
ص: 443
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 443
چونکه گوئی مؤمنان را از شما مینکرد آیا کفایت در غزا
آنکه فرماید مدد پروردگار مر شما را از ملایک سه هزار
(124)
شأن نزول .... ص : 443
شعبی گفته که در جنگ بدر به مسلمین خبر رسید که کرز بن جابر که از دشمنان اسلام و مسلمین بود براي جنگ با مسلمانان از
مشرکین کمک خواسته است این موضوع بر مسلمانها گران آمد و آیه 124 نازل گردید.
و بعضی از مفسرین نیز گفتهاند که کرز بن جابر به کمک مشرکین آمده بود و این امر برسول خدا و مسلمین گران آمد سپس براي
تسکین خاطر پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و مسلمین آیات 124 و 125 نازل گردید و کرز بن جابر نیز در این جنگ فرار کرد و
بمشرکین کمک ننمود و مسلمین هم احتیاج به کمک پیدا نکردند تفسیر ابی حاتم نیز این موضوع را نقل کرده است.
ص: 444
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 444
قوله تعالی ان یمدّکم:
صفحه 206 از 225
مد- یعنی کشیدن- گستردن- افزودن چنانکه در آیه 3 سوره رعد میفرماید:
وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ وَ أَنْهاراً:
و از این ماده است:
ممدود- یعنی کشیده، دراز که قطع نگردد، دائم، باقی، پاینده چنانکه در آیه 40 سوره واقعه میفرماید:
و ظلّ ممدود- یعنی اهل بهشت در سایه دائم و پیوسته متنعمند امداد- کمک کردن- رساندن کمکهاي مداوم و پیدرپی، یاري
کردن چنانکه در آیه 22 سوره طور میفرماید:
وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاکِهَۀٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ:
ممد- یاري دهنده و کمک کننده چنانکه در آیه 9 سوره انفال میفرماید:
أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَۀِ:
مداد- رنگ دواتی است که به آن مینویسند و مداد را از این جهت مداد گفته میشود که نویسنده را امداد و یاري میکند چنانکه در
آیه 109 سوره کهف میفرماید:
قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ ص: 445
کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً
:و کلمات مداد و مدد فقط در این سوره آمده است تمدید- گستردن، ادامه دادن مدة- وقت و زمانی که کشیده و طولانی باشد-
ممدده- یعنی کشیده شده- استوار شده- در بند کشیده شده چنانکه در آیه 9 سوره همزه میفرماید:
فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ- و در آیات قرآن در پنج معنی بکار برده شده است.
1) بمعنی عطا و بخش- چنانکه در آیه 6 سوره بنی اسرائیل میفرماید: )
وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ یعنی اعطیناکم:
2) فرو گذاشتن در گمراهی چنانکه در آیه 15 سوره بقره میفرماید: )
اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ یعنی یخلیهم فی ضلالتهم یعمهون:
3) بمعنی مداوم و پیدرپی چنانکه در آیه 12 سوره مدثر میفرماید: )
وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً یعنی مالا لا ینقطع فی الشتاء و الصیف:
4) بمعنی گسترانیدن چنانکه در آیه 19 سوره حجر میفرماید: )
وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ یعنی و الارض بسطناها:
5) بمعنی راست شدن و هموار کردن چنانکه در آیه 3 سوره انشقاق میفرماید: )
وَ إِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ یعنی سویت فدخل ما علی ظهرها فی بطنها:
ص: 446
[سوره آلعمران ( 3): آیه 125 ] .... ص : 446
اشاره
( بَلی إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَۀِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَۀِ مُسَوِّمِینَ ( 125
صفحه 207 از 225
ترجمه و شرح .... ص : 446
پس از اینکه مشرکین در جنگ بدر پیروز شدند و بمکه برگشتند در اثناء راه باین فکر افتادند که چرا پیروزي خویش را ناتمام
گذاشته و به مکه برمیگردند لذا تصمیم گرفتند مجددا بسوي مدینه برگشته و شهر را غارت کرده و مسلمین را براي همیشه نابود
کنند پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله پس از توجه باین موضوع با اینکه بسیاري از آنان مجروح بودند و هیچگونه آمادگی براي
تجدید جنگ نداشتند دستور حرکت مجدد مسلمین را بسوي مشرکین صادر فرمودند وقتی مسلمانان از مدینه حرکت کردند این
خبر بگوش سران قریش رسید و از روحیه و استقامت مسلمین بوحشت افتاده و تصمیم خود را عوض کرده و بسرعت راه مکه را
پیش گرفتند این است خداوند متعال در این آیه مبارکه براي تقویت روحیه مسلمین میفرماید:
آري اگر امروز هم مانند جنگ بدر استقامت بخرج داده و تقوي پیشه کنید و بجنگ با سپاه مشرکین بشتابید و مانند روز گذشته با
فرمان پیغمبر مخالفت نکنید اگر دشمن با سرعت هم بسوي شما برگردند با اینکه امداد سه هزار ملائکه شما را کفایت میکند
خداوند شما را به پنج هزار فرشته که داراي نشانههاي مخصوص هستند مدد و کمک خواهد کرد.
(125)
ص: 447
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 447
بل نمائید ار که صبر از جورشان تا پدید آید نشان از فورشان
فور یعنی روي ایشان در غضب مینمود آنسان که در تب بو لهب
صبر از اعداء و پرهیز از خدا گر کنید آندم که آید بر شما
فورشان از حق رسد بهر مدد خمس آلاف از ملائک در عدد
در أحد یعنی که بعد از جنگ بدر بیشتر گردد شما را شرح صدر
فرّ روحانی ز افلاك شهود جمله بر ارض خواس آمد فرود
(125)
ص: 448
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 448
قوله تعالی بَلی إِنْ تَصْبِرُوا:
صبر- یعنی خویشتن داري، حبس نفس، شکیبائی، تحمل و پایداري در مقابل شدائد چنانکه در آیه 45 سوره بقره میفرماید:
وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ:
اگر خویشتن داري در مصیبت باشد آن را صبر گویند و ضدش جزع است اگر در جنگ باشد آن را شجاعت نامند که ضدش جبن
است اگر در پیش آمد باشد سعه صدر نام دارد اگر در امساك از سخن باشد آن را کتمان میگویند اگر در امساك نفس از فضول
باشد آن را عفت و قناعت گویند:
صفحه 208 از 225
و از این ماده است:
صابر- خویشتندار، شکیبا چنانکه در آیه 177 سوره بقره میفرماید:
وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ:
صبار- صیغه مبالغه بمعنی بسیار خویشتن دار چنانکه در آیه 19 سوره سباء میفرماید:
وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ:
اصطبار- خویشتن را وادار کردن بصبر است چنانکه در آیه 65 سوره مریم میفرماید:
فَاعْبُدْهُ وَ اصْطَبِرْ لِعِبادَتِهِ:
مصابره- بنظر کشاف و اقرب بمعنی غلبه در صبر است چنانکه در آیه ص: 449
200 سوره آل عمران میفرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ:
و در آیات قرآن بر پنج معنی بکار برده شده است:
1) بمعنی روزه در آیه 153 سوره بقره میفرماید: )
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ:
2) بمعنی توانائی چنانکه در آیه 175 سوره بقره میفرماید: )
فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَی النَّارِ:
یعنی گمراهان چقدر بر آتش دوزخ توانائی دارند؟
3) بمعنی اصرار کردن بر انجام کاري چنانکه در آیه 6 سوره ص میفرماید: )
أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلی آلِهَتِکُمْ:
یعنی گروهی از سران قوم در برابر دعوت موسی گفتند:
باید طریقه خویش را ادامه دهید و در پرستش بتها و خدایان خود اصرار ورزیده و ثابت قدم باشید.
4) بمعنی راضی و خشنود شدن چنانکه در آیه 48 سوره طور میفرماید: )
وَ اصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ:
5) بمعنی شکیبائی چنانکه در آیه 35 سوره حج میفرماید: )
وَ الصَّابِرِینَ عَلی ما أَصابَهُمْ:
ص: 450
[سوره آلعمران ( 3): آیه 126 ] .... ص : 450
اشاره
( وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْري لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ( 126
ترجمه و شرح .... ص : 450
صفحه 209 از 225
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند سخنان پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله در باره نزول فرشته و یاري مسلمانان همچون
مژدهاي بود تا دلها بآن آرام بگیرد و نیرومند گردد اما باید توجه داشته باشید که پیروزي تنها از جانب خدا و بمشیت اوست و
سیرت دل دادن و مژده دادن و تمام چیزهائی که دلها را نیرو میبخشد و آنها را پایدار میکند همه وسیله و اسباب است و پیروزي
نهائی مختص بساحت پروردگار و بسته بمشیت الهی است که بهر کس شایسته آن باشد داده خواهد شد و او قادر است نیروهائیرا
که در برابر وي ایستادهاند هر اندازه هم بزرگ و قوي باشند در هم شکند و بهر کس شایسته است پیروزي بهبخشد زیرا او حکیم
است و با چنین کار حکمت او تحقق میپذیرد لذا میفرماید:
گفتار پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله که بمؤمنین فرمود:
أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ ...
فقط بخاطر بشارت و اطمینان خاطر شما است تا بدینوسیله خوف و هراس از دلهاي شما بیرون برود و از بسیاري شماره دشمن بیم
وحشتی نداشته باشید و گر نه نصرت و پیروزي بر دشمنان فقط از جانب خداي قادر و توانا است که کارهایش أنوار العرفان فی
تفسیر القرآن، ج 6، ص: 451
از روي حکمت و صلاح است و ملائکه و غیر آن بدون مشیت او نمیتوانند کاري را انجام بدهند و معنی آیه این نیست که انسان
از تهیه اسباب و مقدمات کار صرف نظر نماید زیرا فراهم آوردن اسباب لازم و واجب است منتها باید معتقد بود که خدا مافوق همه
اسباب و علل و خالق آنها است و اسباب و علل بالطبع مؤثر نیستند لذا اعتماد و توکل بخدا بعد از تهیه اسباب، لازم و ضروري است.
(126)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 451
آن نبود الا بشارت از خدا تا بیار آمد از آن قلب شما
یعنی از کید عدو ایمن شوید فارغ از اندیشه دشمن شوید
نیست یاري جز ز نزد گردکار کوست غالب بر امور و راستکار
(126)
ص: 452
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 452
قوله تعالی وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ:
جعل- یعنی قرار دادن چنانکه در آیه 3 سوره رعد میفرماید:
وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ وَ أَنْهاراً:
یعنی در زمین کوههاي ثابت و نهرهائی قرار داد.
و از این ماده است:
جاعل- یعنی قرار دهنده چنانکه در آیه 30 سوره بقره میفرماید:
إِنِّی جاعِلٌ، فِی الْأَرْضِ خَلِیفَۀً:
صفحه 210 از 225
جعل بضمّ جیم، جعالۀ و جعیلۀ بفتح جیم مزدي است که در برابر کار کسی قرار میگذارند و جعالۀ بکسر جیم بمعنی دستگیره یا
پارچهاي که با آن دیک را برمیدارند میباشد.
و در آیات قرآن بمعانی مختلفی بکار برده شده از آن جمله است:
1) بمعنی توصیف چنانکه در آیه 100 سوره انعام میفرماید: )
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ الْجِنَّ:
یعنی گروهی از کافران اهریمنان را شریک خدا توصیف کردند.
2) بمعنی انجام دادن چنانکه در آیه 136 سوره انعام میفرماید: )
وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِیباً یعنی و فعلوا: ص: 453
3) بمعنی گفتار چنانکه در آیه 3 سوره زخرف میفرماید: )
إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا:
یعنی ما قرآن را بزبان عربی بیان کردیم.
4) بمعنی آفرینش چنانکه در آیه 1 سوره انعام میفرماید: )
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ یعنی و خلق الظلمات و النّور:
5) بمعنی نامیدن چنانکه در آیه 138 سوره بقره میفرماید: )
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً:
ص: 454
[سوره آلعمران ( 3): آیه 127 ] .... ص : 454
اشاره
( لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خائِبِینَ ( 127
ترجمه و شرح .... ص : 454
خداوند متعال در این آیه شریفه از حکمت پیروزي مسلمانان در جنگ و علت غائی امدادها و یاريها سخن بمیان آورده و
میفرماید:
اینک بشما وعده داده شده در برخورد جدید ملائکه را بیاري شما بفرستد بخاطر این است که در این برخوردهاي ایمانی جناحی و
طرفی از کافران را بشکند و از صفشان جدا گرداند تا از شمارشان کم شود یا زمینشان بدست مسلمانان بیفتد و نقصان پذیرد و یا
اموالشان بغنیمت رود و قسمتی از آن بریده شود یا همه را سرکوب و سر افکنده بکند و با دست تهی و نا امید بخانههاي خود
برگردند چنانکه در جنگ بدر هفتاد تن از رؤساي قریش کشته شده و هفتاد تن دیگر اسیر شدند و بقیه در حال یأس و ناامیدي
بمکه باز گشتند لذا میفرماید:
نصرت و یاري خداوند بخاطر این است که قسمتی از کفار را بکشته شدن هلاك و تباه نماید یا آنها را بسبب اسیري خوار و
صفحه 211 از 225
ذلیلشان کند و بقیه مأیوس و ناامید بوطن خود برگردند.
خلاصه کمک خداوند بخاطر منکوب و مخذول ساختن کفار و مشرکین است یعنی گروهی از آنها را با کشته شدن نابود میکند و
گروهی را خوار و ذلیل میکند تا مأیوس و ناامید بوطنشان باز گردند:
(127)
ص: 455
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 455
تا از ایشان برّ دو سازد نگون پارهاي را یعنی از کفّار دون
باژگون گردند پس بیبهرهگان باژگون یعنی ز عقل و قلب و جان
(127)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 455
قوله تعالی لِیَقْطَعَ طَرَفاً طرف- بر وزن عمل یعنی جانب، پهلو، ناحیه چنانکه در آیه 114 سوره هود میفرماید:
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ:
یعنی نماز را در دو طرف روز و اوائل شب بخوان و جمعش اطراف است چنانکه در آیه 44 سوره انبیاء میفرماید:
أَ فَلا یَرَوْنَ أَنَّا نَأْتِی الْأَرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أَطْرافِها أَ فَهُمُ الْغالِبُونَ:
اما طرف- بسکون راء یعنی نگاه، چشم، پلک چشم چنانکه در آیه 40 سوره نمل میفرماید:
قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ: ص: 456
قاصرات الطرف یعنی زن کوتاه نگاه و زنی که جز بشوهر خود بکس دیگري نگاه نکند چنانکه در آیه 52 سوره ص میفرماید:
وَ عِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِ عِینٌ:
طرفۀ العین- یعنی چشم بر هم زدن- نگاه بر گرداندن.
و در آیات قرآن بمعانی متعددي بکار برده شده از آن جمله است.
1) بمعنی اوقات روز (ظهر و عصر) چنانکه در آیه 130 سوره طه میفرماید: )
فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ:
یعنی در اوقات روز و طرف صبح و عصر پروردگار را تسبیح و ستایش کن.
2) بمعنی گوشه چشم چنانکه در آیه 45 سوره شوري میفرماید: )
یَنْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِیٍّ:
یعنی ستمکاران در دوزخ با ترس و ذلت از گوشه چشم بر آتش جهنم مینگرند.
3) بمعنی گروه چنانکه در آیه مورد بحث میفرماید: )
لِیَقْطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ:
یعنی تا گروهی از کافران را هلاك گرداند یا ذلیل و خوار سازد.
صفحه 212 از 225
ص: 457
[سوره آلعمران ( 3): آیه 128 ] .... ص : 457
اشاره
( لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظالِمُونَ ( 128
ترجمه و شرح .... ص : 457
خداوند متعال در این آیه شریفه پیش از آنکه تمام هدفهائی که با پیروزي بآن میرسند بیان میکند با جمله معترضه لیس لک من
الأمر شیء آیه را آغاز نموده و میفرماید هرگز شکست و پیروزي در دست تو نیست تا در موقع پیروزي تو را بنام یک مدبّر نظامی
مورد تحسین و تمجید قرار دهند یا در هنگام شکست تو را مورد سرزنش و توبیخ قرار داده و محزون و افسرده سازند بلکه تنها
آفریدگار است که تدبیر او در جهان آفرینش فرمانرواست و تو رسولی و رسالتت همین دعوت و ابلاغ و تشکیل صف توحیدي
است سپس میفرماید:
گاهی پیروز شدن مسلمانان مایه پند و عبرت کافران میشود و در نتیجه ایمان آورده و تسلیم میگردند و خداوند هم بازگشت آنان
را میپذیرد و یا بخاطر ستمی که کردهاند مجازاتشان میکند لذا عفو و بخشش یا مجازات و عذاب در دست خدا است و پیامبر
بدون اجازه خدا کاري نمیتواند انجام دهد اینک میفرماید:
اي رسول گرامی براي تو هیچگونه اختیاري در باره سرنوشت مسلمانان یا کافران مشرکان نیست و بر توست که ابلاغ کنی و بر ما
است که بحساب آنان برسیم و براي خدا است که یا توبه آنها را در صورت بازگشت باسلام میپذیرد و از تقصیراتشان میگذرد و
یا اگر بر کفر و شقاق اصرار ورزیدند و در حال کفر ص: 458
و گمراهی از دنیا رفتند عذاب میکند زیرا آنها ستمکاران برسول خدا و مؤمنیناند.
(128)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 458
نیست چیزي بر تو ز ایشان در حساب گر بر آنها توبه خواهد یا عذاب
بر رسول اعنی که جز تبلیغ نیست تا مطیع و عاصی از تبلیغ کیست
این گره بر ترك فرمان جازمند در حقوق خلق و خالق عالمند
پس اگر در قتل و اسر آیند فاش تو ز قتل و اسرشان غمگین مباش
(128)
ص: 459
صفحه 213 از 225
شأن نزول .... ص : 459
از انس بن مالک و حسن بصري و ابن عباس و قتاده و ربیع روایت شده وقتی که مشرکین در جنگ احد دندان پیامبر اکرم را
شکستند بطوریکه خون از دهان شریفش بصورتش میریخت فرمود چگونه رستگار میشوند قومی که پیامبرشان را باین روز سخت
انداختهاند و پیوسته بدعا میپرداخت تا اینکه این آیه نازل شد و به پیامبر فهمانید که رستگاري آنان با پیامبر نیست بلکه وظیفه
پیامبر این است که به تبلیغ پرداخته و دین خدا را بمردم ظاهر کند.
محمّد بن عبد الرحمن رازي باسناد خود از سالم و او از پدرش نقل کرده که روز احد دندان رباعیه پیغمبر و سر ایشان شکست و
خون از سر مبارکش جاري شد و میگفت چگونه خداوند قومی را رستگار کند که سر پیغمبر را مجروح کردند و دندان او را
شکستند در حالیکه او آنان را بسوي خدا میخواند سپس خداوند این آیه را نازل کرد.
صاحب کشف الاسرار میگوید:
موقعیکه دندان پیامبر را شکستند و خون سرازیر شد سالم مولی ابی حذیفه صورت رسول خدا را میشست.
شعبی گوید پیامبر در جنگ احد منظره مثله شدن کشته شدگان را بدست کفار میدید و هند را با جماعتی میدید که بر سر کشتهها
، میرفتند و گوشها و بینیهایشان را میبریدند و آن را قلاده ساخته بگردن خود میآویختند و نیز أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6
ص: 460
جگر حمزه را بیرون آوردند و عبد اللّه جحش را مثله کرده و شکم وي را دریدند پیامبر گفت ما هم اگر پیروز شدیم چنین میکنیم
که اینان کردند سپس خداوند این آیه را نازل فرمود.
مقاتل میگوید این آیه در باره بئر معونۀ نازل شده که هفتاد نفر بودند امیر ایشان منذر بن عمرو بود پیامبر اکرم اینها را به بئر معونه
براي تعلیم قرآن و آداب دین فرستاد کفار همه آنها را کشتند پیامبر بینهایت اندوهگین شد که هیچوقت باین اندازه غمگین و
خشمگین نشده بوده و آنها را با نام نفرین کرد پس از گذشتن یک ماه از این واقعه این آیه نازل گردید.
ص: 461
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 461
قوله تعالی لَیْسَ لَکَ:
لیس- از افعال ناقصه یعنی نیست، نبود چنانکه در آیه 282 سوره بقره میفرماید:
فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَلَّا تَکْتُبُوها:
لیس- فعل جامد است و روي همین اصل گروهی آن را حرف میدانند و معناي آن نفی مضمون جمله و نفی مضمون غیر جمله
بقرینه است لکن عده از علماء نحو معتقدند لفظ لیس- براي نفی حال و جز آن میباشد.
ابن حاجب این قول را بوسیله آیه:
أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْ رُوفاً عَنْهُمْ: تقویت کرده و گفته است که لیس نفی براي آینده است. ابن مالک گفته لیس براي نفی عام
است چه ماضی باشد چه مضارع و مراد نفی جنس میباشد و کلمه لیس را در آیه.
لَیْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِیعٍ را از این قبیل میداند ضمنا این فعل فقط ماضی دارد و نه مضارع و امر ندارد مانند لیس لیسا لیسوا ...
ص: 462
صفحه 214 از 225
[سوره آلعمران ( 3): آیه 129 ] .... ص : 462
اشاره
( وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 129
ترجمه و شرح .... ص : 462
خداوند متعال در این آیه شریفه مطالب آیه قبل را تأکید کرده و بیان میکند که آمرزیدن و عذاب دادن بسته بمشیت مطلق الهی
است و کسی را نمیرسد که در کارهاي او چون و چرا کند و اوست که به مؤمنان وعده داده است که بر کردار نیک آنان پاداش
دهد و چون بپاکی و درستی توبه نمایند از آنها بپذیرد و همچنین به کافران بیم داده که در مقابل کفرشان عذابشان کند و
گناهکاران را را بپاداش گناهشان مجازات نماید.
ضمنا مژده آمرزش در این آیه بر تهدید بعقوبت مقدم شده زیرا مغفرت ظهور رحمت و فعل پروردگار است و همواره رحمت خدا
بر غضبش پیشی میگیرد اینک میفرماید:
هر چه در آسمانها و زمین است از آن خدا است هر کس را بخواهد و شایسته بداند از روي حکمت میبخشد و هر کس را بخواهد
از روي عدل و داد معذب میکند و در عین حال خداوند آمرزنده مهربان است و اینکه موضوع عذاب و مغفرت را در این آیه
مبارکه بنحو ابهام ذکر نموده و بیان نکرده که چه کسی را میآمرزد و چه کسی را عذاب میکند بخاطر این است که مکلّف همواره
( بین خوف و رجاء بوده باشد یعنی هم از عذاب و مجازات خدا بترسد و هم از رحمت و مغفرت وي مأیوس و ناامید نباشد. ( 129
ص: 463
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 463
هست از حق آنچه در ارض و سماست بخشد و گیرد بجرم آن را که خواست
اوست بر خلقش غفور و مهربان رحمتش سابق ز ایجاد جهان
لیک ترك جزء بر خیر کل است نفی خوار از بهر تنظیم گل است
گر که دندان کرمش افتد کند نیست ور نه اعضا را فراخ از درد نیست
سالم از خواهی تمام اعضاي تن چاره کن دندان موذي را بکن
ور نه عاجز مانی از درد و الم کرده بر جمله اعضاء ستم
این بود بر قتل کافر یک دلیل ما بقی را جمله میدان زین قبیل
(129)
ص: 464
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 464
صفحه 215 از 225
قوله تعالی لِمَنْ یَشاءُ:
من- بفتح میم در معانی ذیل بکار برده شده است:
1) موصول بمعنی کسیکه- هر کس- چنانکه در آیه 19 انبیاء میفرماید: )
وَ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ:
2) شرطیه- بمعنی هر کس چنانکه در آیه 123 سوره نساء میفرماید: )
مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ:
3) استفهام بمعنی چه کسی چنانکه در آیه 50 سوره یس میفرماید: )
مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا:
4) نکره موصوفه چنانکه در آیه 5 سوره بقره میفرماید: )
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا یعنی فریق یقول:
لفظ من براي مذکر و مفرد و جز این دو بکار برده میشود و اغلب استعمال آن براي ذوي العقول است بر عکس لفظ ما که براي غیر
ذوي العقول بکار برده میشود ابن انباري میگوید وقتی لفظ من و ما براي موصول باشند من براي صاحبان عقل و ما براي غیر
صاحبان عقل بکار میرود شرطیه باشند زیرا در اینصورت بر سر فعل در میآیند نه بر سر اسم.
ص: 465
توضیحات .... ص : 465
1) قوله تعالی وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ: )
تفسیر طبري مینویسد: مفسرین در اینکه مقصود از جمله اذ غدوت کدام روز است اختلاف کردهاند بعضی از آنها مانند مجاهد و
قتاده و سدي و ابن عباس معتقدند که مراد روز جنگ احد است و برخی دیگر مانند حسن بصري گفتهاند منظور روز جنگ احزاب
است و باعتقاد عدهاي هم مقصود از جمله و اذ غدوت روز بدر است که مقاتل نیز این نظریه را پذیرفته است.
تفسیر المیزان مینویسد:
از جمله و اذ غدوت من اهلک استفاده میشود که میدان جنگ در همان نزدیکیهاي خانه پیغمبر بوده لذا ناچار باید گفت این آیه و
آیه بعد مربوط بجنگ احد میباشد و از اینجا ارتباط این آیه با آیات بعدي نیز روشن میشود زیرا مضامین آنها نیز منطبق بر همین
غزوه میباشد بنابراین نظریه آنانکه این دو آیه را مربوط بغزوه بدر و یا احزاب میدانند ضعیف و علت آن نیز روشن است تفسیر
نمونه نیز مینویسد: از قرائنی که در این آیات وجود دارد استفاده میشود که این آیه و ما بعدش بعد از جنگ احد نازل کشته و اشاره
بگوشه از جریانات این جنگ وحشتناك میکند چنانکه اکثر مفسرین نیز این عقیده را دارند.
و مراد از کلمه اهل در این آیه شریفه بستگان و خویشاوندان رسول اکرم است و کسانیکه منظور از اهل را یک نفر گفتهاند چنانکه
روح البیان و ابو الفتوح نوشتهاند مجبور بتقدیر شده و گفتهاند اصل جمله چنین بوده:
خرجت من بیت اهل اهلک در صورتی که قرینهاي در کلام براي این ص: 466
تقدیر موجود نیست و المیزان در ذیل این آیه مینویسد اصولا مجبور نیستیم که مراد از اهل را شخص واحد بدانیم تا به تقدیر احتیاج
داشته باشیم لذا معنی آیه چنین میشود:
بیاد آر بامدادي را که بقصد تهیه سنگرهاي نظامی براي مؤمنین و یا براي جاي دادن آنان در آن سنگرها از میان بستگانت خارج
صفحه 216 از 225
شدي.
قوله تعالی إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ:
بنظر ابن عباس و جابر بن عبد اللّه و حسن و قتاده و مجاهد و بفرموده امام جعفر صادق و امام محمّد باقر علیهما السّلم منظور از
طائفتان در این آیه مبارکه یکی بنو سلمه از قبیله اوس و دیگري بنو حارثه از قبیله خزرج که دو طایفه از انصار بودند میباشد.
ولی باعتقاد جبایی این دو طایفه یکی از مهاجران و یکی از انصار بودند که تصمیم گرفتند سستی بخرج داده و از وسط راه بمدینه
برگردند اما بطوریکه از خود آیه استفاده میشود آن دو طایفه از تصمیم خود بازگشتند و به همکاري با مسلمانان ادامه دادند و علّت
این تصمیم برگشت عبد اللّه بن ابی سلول با سیصد نفر از یهودیان بمدینه بوده است که پیغمبر اجازه نداد آنها که ظاهرا بحمایت
وي برخاستهاند در اردوگاه اسلام بمانند.
و یا اینکه آنها از طرفداران نظریه جنگ در شهر بودند که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله با نظر آنان مخالفت کرده بود.
قوله تعالی وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّۀٌ:
بدر اسم محلی است بین مکه و مدینه و علت این نام گذاري این است که در آنجا آبی است متعلق به مردي بنام بدر بن کلده. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص: 467
و بنظر واقدي اسم موضعی است که متعلق به بنی غفار بوده است و بهر چیزي هم که بحد کمال برسد بدر نامیده میشود چنانکه به
ماه شب چهارده نیز بعلت کامل بودنش بدر میگویند.
و نصرت پروردگار در بدر از چند جهت بود.
1) القاء ترس و وحشت در قلوب مشرکین چنانکه در آیه 12 سوره انفال میفرماید: )
سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ:
2) تقویت قلوب مؤمنین چنانکه در آیه 250 سوره بقره میفرماید: )
قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَۀٍ قَلِیلَۀٍ غَلَبَتْ فِئَۀً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ.
3) نزول ملائکه بخاطر یاري مؤمنین چنانکه در آیات بعد فرموده است و نسبت ذلت بمؤمنین نسبی است در مقابل قدرت و عظمتی )
که مشرکین از نظر تجهیزات جنگی داشتهاند زیرا عده و تجهیزات مشرکین قابل مقایسه با آنان نبود چنانکه در آیه 54 سوره مائده
نیز بکسانیکه عزیز و محترمند و خداوند آنها را مورد مدح و ستایش قرار داده نسبت ذلت داده است چنانکه میفرماید:
فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّۀٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ:
أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ:
یعنی بزودي خداوند جماعتی را میآورد که دوستشان میدارد و آنان نیز خدا را دوست میدارند.
، جماعتیکه در مقابل مؤمنین ذلیل و سر افکنده و در مقابل کفار عزیز و سر بلند خواهند بود. أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 6
ص: 468
چنانکه ملاحظه میکنید نسبت ذلّت در این آیه مبارکه نیز یک ذلت نسبی است و منافاتی با عزت ذاتی آنان ندارد.
قوله تعالی بِخَمْسَۀِ آلافٍ.
بنظر حسن مجموع فرشتگانی که خداوند میخواست به کمک مؤمنان بفرستد پنج هزار تن بودند ولی عدهاي از مفسرین گفتهاند که
معنی آیه دوم این است.
بخمسۀ الاف آخر:
یعنی غیر از سه هزار تن فرشته که در آیه قبل وعده داده بود پنج هزار تن دیگر نیز در صورتی که استقامت بخرج دهید و باستقبال
صفحه 217 از 225
سپاه قریش بشتابید و تقوي را پیشه کنید و با دستور پیغمبر مخالفت نکنید و اگر دشمن بسرعت بسوي شما بر گردند خداوند با پنج
هزار فرشته نشانهدار بشما کمک خواهد کرد که مجموعا هشت هزار تن خواهد بود.
اگر کسی بگوید چرا خداوند در جنگهاي دیگر مسلمین را بوسیله فرشتگان یاري نکردند بلخی در جواب گفته این موضوع تابع
مصلحت الهی است که در صورت لزوم ملائکه را به کمک مؤمنان میفرستد اگر بگویند این نوع کمک برخلاف عدل الهی نیست؟
جواب- ملائکه کسانی را میکشتند که نه خود قابل هدایت بودند و نه از نسل آنان مؤمنی بوجود میآمد چنانکه حضرت علی و
حضرت حسین علیهما السّلم نیز در جنگها این موضوع را در نظر میگرفتند بعلاوه اینها افراد فاسدي بودند که سایر افراد را نیز فاسد
میکردند و مانع تشرّف دیگران باسلام میشدند و اساس اسلام را درهم میکوبیدند لذا از بین بردن آنان لازم بود.
قوله تعالی وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ:
از این جمله استفاده میشود که کمک ملائکه بمؤمنین صرفا از وسائل ص: 469
و اسباب ظاهریهاي بودند که موجب آرامش قلب مؤمنین گشتند و استقلالی در امر یاري نداشتند و کمک واقعی فقط از طرف خدا
است و هیچ چیز انسان را از او بینیاز نمیکند و معنی این گفتار چنین نیست که انسان از تهیه اسباب صرف نظر نماید بلکه فراهم
آوردن اسباب ضروري است و شاید یکی از علل شکست مسلمین در جنگ احد عدم تهیه اسباب لازم در جنگ بود که یکی از
آنها مخالفت با پیشواي عظیم الشأن خودشان و رها کردن تنکهاي که مأمور بنگاهداري آن بودند میباشد منتها باید معتقد بود که
خدا فوق همه اسباب و خالق آنها است و اسباب بالطبع مؤثر نیست او اعتماد و توکل بخدا بعد از تهیه اسباب لازم است.
ضمنا جنگهائی که شخصا رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله شرکت فرموده طبق نوشته مفسران بیست و شش غزوه است:
( 1) أبواء ( 2) بواط ( 3) العشیره ( 4) بدر اولی ( 5) بدر کبري ( 6) بنی سلیم ( 7) سویق ( 8) ذي امر ( 9) فرع بحران ( 10 ) احد ( 11 )
غزوه حمراء الاسد ( 12 ) بنی النضیر ( 13 ) ذات الرقاع ( 14 ) بدر الاخیر ( 15 ) دومۀ الجندل ( 16 )- خندق ( 17 ) بنی قریظه ( 18 ) بنی
لحیان ( 19 ) ذي قرد ( 20 ) بنی المصطلق ( 21 )- حدیبیه ( 22 ) خیبر ( 23 ) غزوة الفتح ( 24 ) حنین ( 25 ) غزوه الطائف ( 26 ) تبوك.
و در نه جنگ هم خود آنحضرت بقتال پرداختهاند.
1) بدر الکبري ( 2) احد ( 3) خندق ( 4) بنی قریظه ( 5) بنی المصطلق و بنی لحیان ( 6) خیبر ( 7) فتح مکه ( 8) طائف ( 9) حنین و اما )
عدد سریههائی که پیغمبر اکرم در آنها حضور نداشته ( 36 ) سریه است.
قوله تعالی او یکتبهم:
مفسرین در معنی جمله او یکتبهم نظرات مختلفی دارند. ص: 470
ابو عبیده گفته معنی جمله مذکور این است که خداوند آنان را هلاك گرداند بنظر سدي معنی جمله چنین است که خداوند آنها را
لعن کند.
مبرد معتقد است معنی جمله یکتبهم این است که خدا شما را بر آنان پیروز گرداند.
قتاده و ربیع گفته یعنی آنها را با خسران و ناامیدي از پیروزي بر شما ذلیل سازد جبایی و کلبی گفتهاند یعنی آنها را با شکست و
هزیمت رفع کند.
و برخی از مفسرین نیز گفتهاند یعنی خداوند آنان را سرنگون کند.
قوله تعالی أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ:
بعضی از مفسرین در ذیل این آیه شریفه نوشتهاند: اینکه خداوند موضوع عذاب کردن و آمرزش را بطور ابهام ذکر کرده و توضیح
نداده که چه کسی را میآمرزد و چه کسی را عذاب میکند بخاطر این است که مکلّفین همیشه بین خوف و رجاء متوقف باشند
یعنی هم از عذاب خداوند ایمن نگردند و هم از رحمت الهی مأیوس نباشند.
صفحه 218 از 225
و همچنین در جملات یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ آمرزش و عذاب را متعلق بمشیت نموده براي این است که مشیت او مطابق
با حکمت است و جز آنچه مقتضی حکمت و مصلحت است او نمیخواهد.
مرحوم طبرسی در ذیل این آیه مینویسد:
از بزرگی پرسیدند: چگونه خدا با رحمت بیپایانش بندگانش را بخاطر گناه مجازات میکند پاسخ داده بود، رحمت خداوند
حکمتش را از بین نمیبرد زیرا رحمت او از احساسات و رقت قلب سر چشمه نمیگیرد بلکه رحمت او همواره آمیخته با حکمت
است و حکمت اقتضاء میکند گنهکاران را جز در بعضی از موارد خاصی به مجازات برساند.
ص: 471
روایات .... ص : 471
1) در کتاب در منثور روایت شده که پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله با یکهزار تن از مسلمانان بخارج و بطرف احد حرکت کرد و )
بآنها مژده میداد که اگر بناگواریهاي جنگ تحمل داشته باشند فتح و پیروزي نصیب آنان خواهد شد در آن هنگام عبد اللّه بن ابی
سلول با سیصد نفر از همراهانش از دستورات رسول اکرم سرپیچی نموده و بطرف مدینه بازگشتند.
ابو جابر سلمی آنان را باز خوانده و ملامت کرد جواب دادند روش جنگ اینچنین نیست اگر از ما بپذیري تو هم باز خواهی گشت
در اینموقع بود که بنو حارثه و بنو سلمه تصمیم گرفتند از عبد اللّه بن ابی سلول پیروي کرده و بمدینه بازگردند خداوند متعال آنها
را از این لغزش و گناه بزرگ باز داشت و پیامبر اکرم با هفتصد تن از سپاه در عرصه احد باقی ماندند.
2) در تفسیر مجمع از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلم روایت شده که: سبب جنگ احد آن بود وقتی که قریش از جنگ بدر )
بازگشتند چون گروهی از آنان کشته و گروهی اسیر گشته بودند ابو سفیان بزنان قریش اجازه نداد که برکشتگان خود گریه کنند و
گفت: دیدهاي که اشک بریزد اندوه و دشمنی با محمّد صلی اللّه علیه و آله را از دست میدهد ولی پس از پیروزي در جنگ احد
بآنها اجازه دادند تا برکشته شدگان خود گریه کنند.
در جنگ احد قریش از مکه خارج شدند در حالیکه سه هزار سوار و دو هزار نفر پیاده بودند و زنان خویش را نیز همراه آورده
بودند، این خبر برسول ص: 472
اکرم صلی اللّه علیه و آله رسید. اصحاب خویش را گرد آورده و آنان را بجهاد با قریش ترغیب نمود، عبد اللّه بن ابی سلول عرض
کرد یا رسول اللّه از مدینه خارج نشوید تا اینکه با دشمن در کوچهها برابري کنیم و زنان نیز از پشت بامها براي ما کمک کنند زیرا
هرگز در اینصورت دشمن بر ما پیروز نخواهد شد، ولی اگر از مدینه خارج شویم آنها بر ما پیروز خواهند شد، سعد بن معاذ و
دیگران از اوس عرض کردند یا رسول اللّه وقتی که ما بت پرست بودیم کسی بر ما غالب نشده بود حالا که پیامبري مثل شما
سرپرستی ما را بعهده گرفته است چگونه دشمن بر ما غلبه خواهد کرد.
ما از مدینه بیرون میرویم و با دشمن جنگ میکنیم هر که از ما کشته شد شهید است و هر که زنده ماند در راه خدا جنگ نموده
است.
پیامبر اکرم نظر او را پسندید و براي اینکه از اوضاع و شرایط کمینگاه و صحنه نبرد مطّلع باشد و پیش بینی لازم را بعمل آورد
بخارج مدینه رفته و اردوي خود را تشکیل داد عبد اللّه بن ابی و گروهی از خزرج از همراهی رسول اکرم خودداري کردند.
و لشکر مسلمانان و قریش در میدان جنگ احد رو برو شدند پیغمبر اسلام پنجاه تن از لشکریان را بسرداري عبد اللّه بن جبیر در
شعب کوه احد برقرار ساخت و هدف این بود که مبادا دشمن آنها را از عقب غافلگیر و محاصره نماید، لذا به عبد اللّه بن جبیر
دستور داد در این کمینگاه با همراهان خویش توقف نمایند و اگر دیدند که مسلمانان در تعقیب برآمده و بسوي مکه روانه شدهاند
صفحه 219 از 225
هرگز این کمینگاه حساس را از دست ندهند و چنانچه دیدند که مسلمانها بسوي مدینه فرار کردند باز این مرکز را ترك نکنند.
ابو سفیان نیز خالد بن ولید را با دویست تن در کمین کوه احد گماشت و ص: 473
گفت: اگر بجنگ شروع کردیم خالد و همراهان باید از این تنگه عبور نمایند و از پشت سر مسلمانان را محاصره کنند رسول خدا
نیز پرچم بدست علی بن ابی طالب علیه السّلم داد.
در آغاز جنگ و هجوم مسلمانان سپاه قریش فرار کردند و لشکر اسلام به تعقیب آنان پرداختند. خالد بن ولید با دویست تن
همراهان خود به تنگه کوه احد آمده و مانع عبور آنها از تنگه شدند.
همراهان عبد اللّه بن جبیر نیز بصحنه جنگ نگاه کرده و فرار کردن قریش را بسوي مکه مشاهده نمودند و به عبد اللّه گفتند
مسلمانها غنیمتها را بردند و ما بدون غنیمت ماندیم و او در پاسخ بآنان گفت از خدا بترسید و اینجا را ترك نکنید زیرا رسول خدا
بما دستور داد که هرگز این کمینگاه را ترك نکنیم از او نپذیرفتند و یکایک از کوه پائین آمده و تنگه احد را از لشکر خالی
کردند فقط عبد اللّه و دوازده نفر باقی ماندند.
پرچم قریش بدست طلحۀ بن أبی طلحه عبدي از طایفه عبد الدار بود علی ابن ابی طالب علیه السّلم او را کشت و پرچم را ابو سعید
بن ابی طلحه بدست گرفت علی علیه السّلم او را نیز کشت پرچم بزمین افتاد و مساقع (خالد) بن أبی آن را گرفت او نیز بدست علی
علیه السّلم کشته شد و تا نه نفر از قریش پرچم را گرفته و همه کشته شدند و پرچم را شخصی بنام صواب که بنده سیاه بود بدست
گرفت و علی علیه السّلم دست راست او را قطع کرد و با دست چپ پرچم را گرفته و مشغول نبرد شد علی علیه السّلم دست چپ او
را نیز قطع نمود و پرچم را با دو بازوي خود گرفته بسینه چسبانید و بابو سفیان گفت آیا در باره عبد الدار وفادار شدم، سپس علی
علیه السّلم او را نیز کشت آنگاه پرچم قریش را غمرة دختر علقمه کنانی گرفت.
در این موقع بود که خالد بن ولید از تنگه کوه احد وارد شده و عبد اللّه ص: 474
ابن جبیر و چند نفري را که با او بودند همه را کشتند و بسوي مسلمانان شتافتند و قریش که در حال فرار بودند مشاهده کردند که
پرچم در اهتزاز است بدور آن جمع شدند و اصحاب رسول اکرم را محاصره نمودند و مسلمانان از صحنه جنگ فرار کردند پیغمبر
صلی اللّه علیه و آله فرمود بسوي من بیائید چرا از خدا و رسول او فرار میکنید.
هند دختر عتبه همسر ابو سفیان در وسط لشگر بود و از قریش هر که از میدان جنگ فرار میکرد سورمه دان باو میداد و میگفت اي
زن سورمه دان بدیدگان خود بکش.
در این هنگام حمزة بن عبد المطلب بر سپاه قریش هجوم کرد و کسی نتوانست در برابر وي بایستد.
هند به وحشی گفت اگر محمّد و یا علی و یا حمزه علیهم السّلم را بقتل برسانی بتو پاداشی چنین خواهم داد وحشی حبشی که بنده
جبیر بن مطعم بود گفت: بر قتل محمّد صلی اللّه علیه و آله قدرت ندارم و علی هم بهمه جوانب متوجّه است ولی در کمین حمزه
خواهم بود.
وحشی گفت حمزه بمردم قریش هجوم میکرد و همه را پراکنده میکرد وقتی از نزدیک من عبور میکرد اسب او در گودالی بزمین
افتاد من بلافاصله با شمشیر باستخوان پاي او زدم حمزه بزمین افتاد شکم او را پاره کرده و کبد او را بیرون آورده و به هند بردم و
گفتم که این کبد حمزه است، هند آن را بدندان گزید و خدا آن را مانند استخوان محکم نمود سپس آن را بدور افکند پیغمبر
فرمود: فرشتهاي بامر پروردگار آن را ببدن حمزه ملحق نمود.
هند جسد حمزه را مثله کرد و چون وضع جنگ بهم خورد نزد رسول اکرم کسی جز علی علیه السّلم و ابو دجّاجه سماك بن خرشه
نماند و هر که به رسول ص: 475
اکرم حمله میکرد علی بن ابی طالب علیه السّلم از او دفاع مینمود تا آنکه شمشیر علی علیه السّلم شکست رسول اکرم شمشیر خود
صفحه 220 از 225
ذو الفقار را به علی داد و بکناري از صحنه احد ایستاد و علی علیه السّلم در صحنه جنگ با قریش میجنگید که در نتیجه ببدن
مبارك وي جراحتهاي بسیاري وارد شد و هفتاد زخم شمشیر به سر و صورت و پاها و دستهاي مبارکش وارد آمد جبرئیل برسول
اکرم عرض کرد یا رسول اللّه این طریقه مواسات است.
حضرت فرمود علی از من است جبرئیل عرض کرد من هم از شما هستم حضرت امام جعفر صادق علیه السّلم فرمود: رسول اکرم
بجبرئیل نگاه میکرد که میان آسمان و زمین میگوید:
لا فتی الّا علی لا سیف الّا ذو الفقار.
3) عیّاشی از جابر جعفی روایت کرده که او گفت در حضور امام محمّد باقر علیه السّلم آیه لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ را قرائت )
نمودم فرمود بخدا قسم براي پیغمبر خصایص و اختیاراتی است و آنچه را که مردم در معناي این آیه میگویند که در دست پیغمبر
اختیاري در حلال و حرام و سایر امور نیست بلکه معنی آیه این است که خداوند به پیغمبر امر فرمود ولایت علی را بمردم تبلیغ و
اظهار نماید پیغمبر فکر کرد که قریش با علی دشمنی و کینهتوزي خواهند نمود زیرا خداوند علی را بر تمام مخلوقات فضیلت و
برتري داده و تقوي و دانش او را کسی ندارد و اول کسی است که بخدا و رسولش ایمان آورده و احدي توانائی ندارد تا اوصاف
او را بشمارد، این افکار سینه پیغمبر را تنگ مینمود لذا خداوند متعال در این آیه به پیغمبر خبر داد که امر ولایت و خلافت علی از
طرف تو نیست و این منصب و مقام از طرف خدا و راجع به خدا است که علی را وصی و صاحب امر تو قرار أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 6، ص: 476
داده است، این است معنی آیه لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ و خداوند امر حلال و حرام را به پیغمبرش تفویض فرموده و در قرآن
میفرماید:
ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا:
جابر میگوید بحضور امام عرض کردم آیا پیغمبر نمیخواست که علی وصی او باشد، فرمود: اي جابر بیاندازه شایق و مایل بود که
علی جانشین او باشد آیا ممکن است که اراده پیغمبر برخلاف اراده خدا باشد و مفهوم آیه این است که ولایت از طرف تو نیست یا
مردم حرفائی بزنند مگر در قرآن نگفتم من مردم را بصرف آنکه گویند مسلمان هستیم رها نمیکنیم تا مورد امتحان و آزمایش قرار
بگیرند.
ص: 477
تجزیه و ترکیب .... ص : 477
قوله تعالی وَ إِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ کلمه اذ متعلّق بمحذوف است یعنی اذکر اذ غدوت.
غدوت- از مصدر غدو بمعنی بیرون رفتن در صبحگاهان است.
یعنی خرجت غدوة و خرجت فی الغداة در کلمه اهل مذکر و مؤنث و مفرد و جمع یکسان و معنایش مناسب با موارد استعمال است
چنانکه اهل البیت در آیه مبارکه تطهیر عبارت از خمسه طیّبه است و اهل الرّجل بکسانی گفته میشود که با آن رجل وجه جامع
داشته باشد و آن وجه جامع یا نسب است یا خانه یا غیر این دو از قبیل دین و شهر و صنعت و در آیه مزبور معنایش این است: بیاد
آور وقتی را که صبحگاهان از میان خانواده خود براي انتخاب اردوگاه جنگ براي مؤمنان خارج شدي تبوّئ از ماده بوّأ بمعنی تهیّه
جا و جادادن کسی در مسکنی است.
قوله تعالی إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلا اذ همّت بدل از غدوت یا متعلّق به و اللّه سمیع علیم است.
یعنی خدا شنوا و دانا است آنگاه که دو گروه از شما قصد کردند و یا میخواستند سستی کنند لذا سمیع و علیم هم بیان اذ غدوت و
صفحه 221 از 225
هم متعلّق اذ همّت طائفتان است و یا متعلّق است به تبوأ یعنی آنگاه که مؤمنان را جابجا میکردي دو گروه از شما سستی بخرج داده
و خواستند عقب نشینی کنند فشل بمعنی ص: 478
ضعفی است که از ترس بوجود میآید و جمله و اللّه ولیّهما حال است و عاملش همّت میباشد و دو جمله إِذْ هَمَّتْ طائِفَتانِ و عَلَی
اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ در مقام ملامت و سرزنش میباشد و انتم اذلۀ در آیه بعد حال است براي ضمیر مخاطب نصرکم و اذلّۀ جمع
ذلیل بمعنی خوار و در اینجا بمعنی کم بودن از لحاظ عدة و عدة میباشد- الن یکفیکم استفهام تقریري است و ترغیب و وعدهاي
است آمیخته با نکوهش.
قوله بلی ان تصبروا بلی کلمهایست که در مقام تصدیق مخاطب بکار برده میشود و فور و فوران بمعنی جوشش آب و چشم، ناگهان
فرو ریختن، با شتاب روي آوردن است و ضمیر یأتوکم و فورهم راجع بدشمنان است. هذا اشاره مؤکّد براي فورهم است یا منقطع
از جمله من فورهم و اشاره به مجموع شرایط و خبر از امداد باشد یعنی با تحقیق این شرایط پروردگارتان بشما یاري میکند.
قوله تعالی وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْري ... مرجع ضمیر در کلمه و ما جعله اللّه امداد است و کلمه عند ظرف و افاده معناي حضور
میکند.
قوله تعالی لِیَقْطَ عَ طَرَفاً ظاهرا لام لیقطع متعلّق به کلمه النّصر میباشد و کلمه من، در مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا من تبعیضیّه میباشد یعنی
کفاریکه براي جنگ آمده بودند یک قسمت از آنها کشته و اسیر شدند. او یتوب منصوب و بنا بقولی عطف است بر جمله لیقطع
در جمله وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لام براي اختصاص است یعنی مالک و خالق و مولی و سیّد و صاحب اختیار اوست و
بس و در جمله وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ غفور و رحیم هر دو صفت مشبّهه و بر ثبوت و دوام دلالت دارد و متضمّن امید زیاد بآمرزش
گناهان اهل معاصی است.
رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَيَّ و لمن وجب له حق علینا.